سفرشمال فردای تولدت

سلام عزیز دلمممم

فردای تولدت تصمیم گرفته بودیم بریم شمال با عمو جوادوخاله سمیراو محمد طاها (دوست بابا) واااای آنیسا کاش یکم بزرگتر بودیو این مسافرت همیشه یادت میموند خیلیییی خوب بود خیلی بهمون خوش گذشتو تو اصلا اذیتمون نکردی عشقم...اول رفتیم ساحل گیسوم اونجا که رسیدیم تو خواب بودی عزیزم بیدار شدی یکم اب بازی کردیم..بعدش رفتیم اونجایی که دعوت  بودیم بهشت بود خیییلی قشنگ و روویایی بود رفته بودیم ییلاق تالش بالای کوه روستای پونه خوار....وسط جنگل ....تو ارتفاع 1800متری از سطح دریا......وای آنیسا الان که دارم مینویسم به این فکر میکنم که کی دوباره میریم اونجا ....هوا خیلیییی خوب بود مامانی نه تنها ما حتی تو هم اصلا احساس خستگی نمیکردی ,البته یه هم بازیه خوبم داشتیا  محمد طاها...عزیزم هر چقد از اونجا بگم کم گفتم...عمو جواد کلی عکس ازت گرفت خیلی عکساتو دوس دارم ....مرسی عمو جون آنیسا....خب دیگه بریم سراغ عکسات...

اینجا تازه رسیده بودیم ساحل گیسوم...

اینجا ییلاق بودیم تازه از خواب بیدار شده بودی اونجا سحرخیزم شده بودی به خاطر محمد طاها...

اینم از مرد کوچک محمدطاها

اینجا خاک بازی میکردی که عمو یهو ازت عکس گرفت ..دوستدارم این عکستو

اینجا هم رفته بودیم چشمه اب خیلی سرد بود خیلییی من اصلا نتونستم دستمو زیر آب نگه دارم اما تو.....

طاها خیلی دوست داره هی میخواست ماچت کنه اما تو نمیزاشتی این عکسا هم شکار لحظه هاست...

خیلی بهمون خوش گذشت عزیزم عاشقتم خیلی دوستدارم ....

همه ی خنده هامون و خوشیامون شک نکن فقط به خاطر وجود تو هستش عزیزم....