محرم 91
سلام دردونه ی مامان امسال اولین محرم زندگیته من همیشه دوست داشتم ببرمت مراسم شیر خوارگان حسینی..اینجا خواب بودی من لباساتو پوشوندم تا بریم , ببین چه ناز تو خواب میخندی... خنده ات بهم آرامش میده هیشه بخند عشقممم اینجا از خواب بیدار شده بودی مامانی اینجا چه خبره؟؟؟ ...
نویسنده :
مامان ثریا
14:32
کادوها ی آنیسا
سلام دخملی این کادوهارو دایی امین و مرتضی برات گرفتن ,خیلی نازن دستشون درد نکنهه اینارو مرتضی (پسر عموی مامانی)خریده برات از کیش این کتابارم دایی امین برات گرفته مرسی دایی جونی خیلی دوست دارممممم ...
نویسنده :
مامان ثریا
11:40
لالایی مادر
مادر دستی به گهواره دارد ودستی در دست خدا, آنگاه که مادر گهواره را تکان میدهد عرش خدا به لرزه در می آید و همه ی فرشتگان سکوت میکنند تا زیباترین سمفونی هستی را بشنوند: لالایی مادر عاشق این عکستم مامانی . ...
نویسنده :
مامان ثریا
3:45
میخندی؟؟؟؟؟؟
بخند عشقم ایشالا همیشه بخندی دختر پسر نمای منننن مامانی اینجا 7 صبح بودااا منم که خوابالوووو اما خوب خنده ات سرحالم کرد دوست دارم نفسمممم ...
نویسنده :
مامان ثریا
3:25
3 ماهه شدی عشقم
سلام مامانی روز به روز داری شیرینتر میشی منم وابسته تر عکس 3 ماهگیت شیرینم..... قربونت برم عزیزم چه ناز خوابیدی اینجا عروسی بودیم تو همش خوابیدی اما وقتی برگشتیم خونه دیگه خواب به چشات نیومد ببین خودتو ساعت 2 نصفه شبه... بعععله........... ...
نویسنده :
مامان ثریا
3:15
برای آنیسام
عشق مامان 2 ماهه که پیشمونی یادم رفته همه ی غصه هام ,من تو رو دارم تو فرشته ی زمینی تو عشق مامان میخوام از خانومیت بگم اینکه چقد آرومی وای آنیسا وقتی تو چشات نگاه میکنم دیونه میشم ,,,صبحا همش خوابی شب که میشه چشاتو باز میکنی زل میزنی تو چشام اون وقته که میخوام قورتت بدممم اخه خیلی شیرینی عشقم, خیلی دوست دارم و این احساسم هر روز داره بیشتر میشه آنیسام نمیخوام حتی چند لحظه هم ازم دور شی ,عاشقتم قشنگم..دوست دارم دمست دارم دوست دارم ...
نویسنده :
مامان ثریا
2:54
دختر که باشی...
دختر که باشی, نفس بابایی,لوس بابایی,عزیز دردونه ی بابایی,حتی اگه بهت نگه دستت رو میزاره روی چشماشو میگه :این توئی که به چشمای من سوی دیدن میدی , خلاصه در یک کلام نفس باباست.... ...
نویسنده :
مامان ثریا
2:40
لمس دستات بهم آرامش میده
اینجا تازه از بیمازستان رسیده بودیم ,دایی رامین گیر داده بود به دستاتو پاهات عجیب بود واسش که چرا انقد کوچیکه...دیگه نمیدونست تو با اون کوچیکیت همه دنیایه ی منی دخترم قربونه دستای نازت عزیزه مامانننن پاهاشو ای جونم مامانیییی وووییییی ماچ میخاددد دایییی جون من خیلی کوشولوهم هنوز ارومتررر دایی میخواد آنیسا پیشی بشه دایییی ...
نویسنده :
مامان ثریا
2:08